این اتفاق مهم در اسفند ماه رخ میدهد.
به زودی اطلاعات بیشتر ارائه خواهد شد.
گیاه سالادی اسفناج |
در برگهای تازه و خام اسفناج بهترین مواد آلی برای پاکسازی و ترمیم تمام دستگاه روده ای وجود دارد. آب اسفناج خام می تواند یبوستهای شدید را ظرف چند روز برطرف سازد و درمان نماید و این بخاطر محتوای اسید اگزالیک بالای آن است. اسفناج می تواند از سقط جنین جلوگیری کرده و ناتوانایی جنسی را برطرف نماید و این به دلیل ترکیب ویتامین C و E موجود در آن می باشد. اسفناج حاوی مقدار زیادی ویتامینهای A و E، آهن، پتاسیم، سولفور (گوگرد) وکلر بوده و از نظر ویتامینهای B و C و کلسیم نسبتا خوب است. این سبزی از جمله سبزیهای است که کمتر از 3 درصد کربوهیدرات دارد و محتوای ویتامین A موجود در آن حتی از روغن کبد ماهی نیر قوی تر است. اسفناج به عنوان یک باز قوی عمل کرده و اثری آشکار بر درمان شب کوری دارد. مصرف آب اسفناج و آب هویج به همراه هم در سلامت لثه ها و دندانها اثر با ارزشی دارد. ویتامین A و کلروفیل بالای اسفناج در اختلالات فشار خون، تقویت عصب بینایی و ماهیچه ها، رفع خستگی عصبی، کم خونی و اسیدوز کمک می نماید. مصرف اسفناج خام بهتر از اسفناج پخته بوده و به صور مختلف از جمله: به صورت بورانی، در سالاد در سبزیجات خام خوردنی و ... مصرف می شود. خوردن اسفناج دیابت را برطرف می سازد و مصر آب آن التیام دهنده زخم معده است.
|
|
|
![]() چاپ نسخه قابل چاپ ![]() ارسال به دوستان ![]() ارسال از طریق یاهو مسنجر برای دوستان |
مطالب مرتبط |
گیاه سالادی آرتیشو ( کنگر فرنگی ) |
گیاه سالادی آواکادو |
گیاه سالادی آویشن |
گیاه سالادی اسفناج |
گیاه سالادی اکلیل کوهی (رزماری) |
گیاه ساادی آنغوره (پنبه دانه) و طرز تهیه سالاد آن |
خواص بابونه و طرز تهیه سس بانونه و کرفس |
گیاه سالادی بادر نجبویه |
طرز تهیه سالاد بادرنجبویه و ترخون ] |
گیاه سالادی پاپایا |
گیاه سالادی پاپریکا |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -2000 کیلو کالری |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -1900 کیلو کالری |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -1800 کیلو کالری |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -1700 کیلو کالری |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -1600 کیلو کالری |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -1500 کیلو کالری |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -1400 کیلو کالری |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -1300 کیلو کالری |
رژیمهای غذایی با انرژی مشخص -1200 کیلو کالری |
|
گیاه سالادی آرتیشو ( کنگر فرنگی ) |
آرتیشو از نظر آهن، پتاسیم، کلسیم و فسفر غنی است. چون این گیاه حاوی انسولین بوده و نشاسته ندارد از این رو جهت درمان افراد دیابتی و مبتلایان به نارساییهای کبدی بسیار مفید است. کنگر فرنگی مقوی قوه باه (نیروی جنسی و شهوانی) بوده و ترشحات بیضه را روان می سازد. آرتیشو مقوی سلولهای کبدی بوده و با تحریک سلولها، قدرت ضد سمی آنها را زیاد می کند. مصرف زیاد آن موجب کاهش اوره و کلسترول خون می شود. این گیاه ترشح شیر مادران در هنگام بارداری و شیر دادن، را کاهش می دهد. استفاده از آرتیشو به صورت خام در سالادها همراه با سایر مواد موثر بر نارساییهای کبدی مفیدتر و موثرتر است زیرا جوشاندن و پختن آرتیشو باعث می شود مقداری زیادی املاح معدنی و مواد مفید محتوی آن در آب حل گردیده و همراه با آب دور ریخته شود. سالاد آرتیشو و رازیانه (برای 6 نفر) مواد لازم پونه کوهی (خرد شده) یک چهارم قاشق چایخوری زیتون سیاه (خرد شده) یک چهارم پیمانه آویشن (خرد شده) یک چهارم قاشق چایخوری روغن زیتون یک چهارم پیمانه نمک و فلفل سیاه به میزان لازم فلفل سبز (خرد شده) 1 عدد مغز آرتیشو (حلقه شده) 420 گرم گوجه (خرد شده) 2 عدد آبلیمو 2 قاشق غذاخوری پیاز رازیانه 2 عدد طرز تهیه پیاز رازیانه را از عرض به 4 قسمت تقسیم کرده و آنرا در یک کاسه بزرگ با آرتیشو، گوجه و زیتون مخلوط کنید. روغن، آبلیمو، پونه کوهی، فلفل سبز، آویشن، نمک و فلفل سیاه را در یک کاسه کوچک مخلوط کرده و به هم بزنید سس آماده را به سایر اجزا اضافه کرده و خوب به هم بزنید تا سس جذب شود و بلافاصله صرف کنید. |
|
|
بر خلاف آنچه بعضى از ناآگاهان تصور مىکنند اعتقاد به قیام مهدى (ع) و حکومت جهانى او مخصوص شیعه و پیروان مکتب اهل بیت (ع) نیست، بلکه تمام فرق اسلامى بدون استثناء ظهور مردى از دودمان پیامبر را در آخر زمان به نام مهدى که دنیا را پر از عدل و داد مىکند پذیرفتهاند، و روایات آن را در کتب خود از پیامبر اکرم (ص) نقل کردهاند .
کتابهاى فراوانى در این زمینه به وسیله دانشمندان اهل سنت و علماى شیعه نگاشته شده است که به قسمتى از آن در بحثهاى آینده شاره مىشود.
این روایات متواتر و قطعى است که همه محققان اسلامى - صرف نظر از مذهب خاص خود - آن را پذیرفتهاند، تنها عده محدودى مانند «ابن خلدون» و «احمد امین مصرى» در صدور این روایات از پیامبر تردید کردهاند، و قرائنى در دست داریم که انگیره آنها از این کار ضعف روایات نبوده بلکه شاید فکر مىکردند که روایات مربوط به قیام مهدى مشتمل بر خارق عاداتى است که به سادگى نمىتوانند آن را باورکنند .
این در حالى است که متعصبترین فرق اسلامى یعنى «وهابىها» نیز آن را پذیرفته و به متواتر بودن احادیث آن اعتراف کردهاند .
شاهد این مدعا بیانیهاى است که چند سال قبل از طرف رابطه العالم الاسلامى که شدیداً زیر نفوذ وهابیان و دولت سعودى است، در پاسخ سؤالى که از آنها درباره ظهور حضرت مهدى شده بود صادر گردید .
این بیانیه در پاسخ یکى از اهالى «کنیا» به نام «ابو محمد» و به امضاى دبیر کل «رابطة العالم الاسلامى» «محمد صالح القزاز» بود، در این بیانیه آمده است که :
«ابن تیمیه» مؤسس مذهب وهابیان احادیث مربوط به مهدى (ع) را نیز پذیرفته است سپس به رسالهاى که پنج تن از علماى معروف حجاز در این زمینه تهیه کردهاند مىپردازد:
در قسمتى از این رساله مىخوانیم :
«به هنگام ظهور فساد در جهان و نشر کفر و ظلم، خداوند جهان رابه وسیله «مهدى» پر از عدل و داد مىکند آنگونه که از ظلم و ستم پر شده است، او آخرین خلیفه راشدین دوازده گانه است که پیامبر طبق کتب صحاح ازآن خبر داده است... .
احادیث مربوط به مهدى را بسیار از صحابه پیامبر (ص) نقل کردهاند از جمله عثمان بن عفان، على بن ابى طالب، طلحه بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن عباس، عماربن یاسر، عبدالله بن مسعود، ابوسعید خدرى، ثوبان، قرة بن ایاس مزنى، عبدالله بن حارث، ابوهریره، خذیفه بن یمان، جابر بن عبدالله، ابوامامه، جابربن ماجد، عبدالله بن عمر، انس بن مالک، عمران بن حصین و ام سلمه .
اینها بیست نفر از کسانى هستند که روایات مهدى را نقل کردهاند، افراد زیاد دیگرى غیر آنها نیز وجود دارند.
سخنان فراوانى نیز از خود صحابه درباره ظهور مهدى نقل شده است که آنها را نیز مىتوان در ردیف روایت پیامبر شمرد، زیرا این مساله از مسائلى نیست که بتوان با اجتهاد پیرامون آن سخن گفت (بنابراین صحابه این مطالب را از پیامبر شنیدهاند).
سپس مىافزاید: این دو مطلب (روایات پیامبر (ص) و روایت صحابه که در اینجا در حکم حدیث است) در بسیارى از متون معروف اسلامى و کتب اصلى حدیث اعم از «سنن» و «معاجم»و «مسانید» آمده است .
از جمله سنن ابى داود، سنن ترمذى، ابن ماجد، ابن عمرو، مسند احمد، و ابن لیلى، و بزاز، و صحیح حاکم، و معاجم طبرانى، و دار قطنى و ابونعیم، و خطیب بغدادى و ابن عساکر و غیر آنان .
سپس مىافزاید: این مطلب آن اندازه اهمیت دارد که بعضى از دانشمندان اسلامى کتابهاى مخصوص در زمینه اخبار مهدى تالیف کردهاند از جمله ابو نعیم اصفهانى،«در اخبار المهدى»، «ابن حجر هیثمى» در «القول المختصر فى علامات المهدى»،«شوکانى»در «التوضیح فى تواتر، جاء فى المنتظر و الرجال و المسیح »و «ادریس عراقى مغربى» در کتاب «المهدى »و ابو العباس ابن «عبدالمومن المغربى» در کتاب «الوهم المکنون فى الرد على بن خلدون».
بعد از اضافه مىکند: گروهى از دانشمندان بزرگ اسلام از قدیم و جدید در نوشتههاى خود تصریح کردهاند که احادیث درباره مهدى در حد تواتر است (و به همین دلیل قابل انکار نیست).
از جمله از «سخاوى» در کتاب «فتح المغیث» محمد بن احمد سفاوینى در کتاب «شرح العقیده» و ابوالحسن الابرى، در کتاب «مناقب الشافعى» و ابن تیمیه در کتاب فتاوایش، و سیوطى در «الحاوى »و ادریس عراقى در کتاب خود و شوکانى در «التوضیح» و محمد جعفر کنانى «نظم التنامر».
و در پایان این بحث مىگوید: تنها «ابن خلدون» است که خواسته احادیث مهدى را مورد ایراد قرار دهد، ولى بزرگان دین و دانشمندان اسلام گفتار او را رد کردهاند، و بعضى مانند «ابن عبدالمؤمن» کتاب ویژهاى در رد او نوشتهاند .
کوتاه سخن اینکه حافظان حدیث و بزرگان دین تصریح کردهاند که احادیث مهدى مشتمل بر احادیث صحیح و حسن است و در مجموع متواتر مىباشد .
و در پایان چنین نتیجه مىگیرد:«بنابراین اعتقاد به ظهور مهدى بر هر مسلمانى واجب است، واین جزء عقائد اهل سنت و جماعت است، و هیچکس جز افراد نادان و بیخبر یا بدعتگذار آن را انکار نمىکنند.(586)
اشاره به این نکته نیز لازم است که به اعتقاد گروهى از محققین، اعتقاد به وجود مهدى منحصر به مسلمانان نیست، بلکه سایر پیروان مذاهب نیز همواره در انتظار مصلحى بزگ براى جهان هستند، و در منابع مختلف آنها این معنى یادآورى شده است، و شرح حال بیشتر آنراباید در کتبى که درباره ظهور مهدى نوشته شده است مطالعه کرد.(587)
اکنون به سراغ آیاتى مىرویم که به این ظهور بزرگ اشاره مىکند :
در سوره انبیاء مىخوانیم: ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون - ان فى هذا لبلاغا لقوم عابدین :
«ما در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم (و مقرر داشتیم) که بندگان صالح من (حکومت) زمین رابه ارث مىبرند در این سخن ابلاغ روشنى است براى گروه عبادت کنندگان»(انبیاء - 105 - 106)
این آیات، به دنبال آیاتى که پاداش اخروى صالحان را بیان مىکند قرار گرفته، و در واقع بیانگر پاداش دنیوى آنان است و پاداش بسیار مهمى که زمینه ساز سعادتو اجراى احکام الهى و صلاح و نجات جامعه انسانى است .
با توجه به اینکه «ارض» به طور مطلق تمام کره زمین و سراسر جهان را شامل مىشود(مگر اینکه قرینه خاص در میان باشد) این آیه بشارتى است در زمینه حکومت جهانى صالحان و از آنجا که این معنى در گذشته تحقق نیافته است باید در آینده در انتظار آن بود و این همان چیزى است که به عنوان «حکومت جهانى مهدى» از آن یاد مىکنیم .
این نکته نیز قابل توجه است که آیه مىگوید،«ما این وعده را در کتب انبیاء پیشین نیز نوشتهایم اشاره به اینکه این وعده تازه نیست بلکه امرى است ریشهدار که در مذاهب دیگر نیز آمده است .
منظور از «زبور» به احتمال قوى همان «زبور داود» است که مجموعهاى از مناجاتها و نیایشها و اندرزهاى داود پیامبر مىباشد که در کتب عهد قدیم (کتب وابسته به تورات) به عنوان «مزامیر داود» از آن یاد شده است .
جالب اینکه در همین کتاب مزامیر داود - با تمام تحریفاتى که در کتب عهد قدیم به مرور زمان صورت گرفته - باز این بشارت بزرگ دیده مىشود .
در مزمور 37 جمله 9 مىخوانیم :
«... زیرا که شریران منقطع مىشوند و اما متوکلان به خداوند وازث زمین خواهند شد، و حال اندک است که شریر نیست مىشود، هر چند مکانش را استفسار نمایى ناپیدا خواهد شد»!
و در جمله یازدهم همین «مزمور» آمده است:«اما متواضعان وارث زمین شده و از کثرت سلامتى متلذذ خواهد شد».
و نیز در همین «مزمور» در جمله 7 همین معنى با عبارت زیر آمده است :
«زیرا متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد اما ملعونان وى منقطع خواهند شد»
و در جمله 29 آمده است:«صدیقان وارث زمین شده ابدا در آن ساکن خواهند شد».
روشن است تعبیراتى مانند«صدیقان»،«متوکلان»،«متبرکان »و «متواضعان» اشاره به همان «مؤمنان صالحان» است که در قرآن آمده .
منظور از «ذکر» در آیه فوق نیز به اعتقاد بسیارى از مفسران تورات است و آیه 48 همین سوره انبیاء، به آن گواهى مىدهد: و لقد اتینا موسى و هارون الفرقان و ضیاء و ذکرى للمتقین:«ما به موسى و هارون چیزى که وسیله جدایى حق از باطل و روشنایى و یادآورى پرهیزگاران بود بخشیدیم».
بعضى نیز احتمال دادهاند که منظور از«ذکر»، «قرآن »است، و از «زبور» تمام کتب انبیاى پیشین است (بنابراین معنى آیه چنین مىشود ما در تمام کتب انبیاى پیشین علاوه بر «قرآن» این بشارت را دادهایم...».
به هر حال این بشارت در پارهاى از ملحقات تورات مانند کتاب «اشعیاءنبى» نیز آمده است چنانکه در فصل یازدهم این کتاب مىخوانیم :
«ذلیلان رابه عدالت حکم، و براى مسکینان زمین به راستى تنبیه (و مایه بیدارى) خواهد بود.
کمربند کمرش عدالت
و وفا نطاق میانش خواهد بود
و گرگ با بره سکونت داشته
و طفل کوچک شبان ایشان خواهدبود...
زیرا که زمین از دانش خداوند مثل آبهایى که دریا را فرو مىگیرند پر خواهد شد!
در خود تورات نیز اشاره هایى به این معنى دیده مىشود از جمله درفصل 13 شماره 15 آمده است: «زمین را به یکى از اولاد ابراهیم مىدهیم اگر کسى غبار را بشمارد ذریت او را خواهد شمرد».
و در فصل 17 جمله 20 آمده است :او (اسماعیل) را برکت دادم و او را بارور گردانیده (فرزندانش را) به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور به وجود خواهد آورد و او را امت عظیمى خواهد داد»!.
به جمله دوازده سرور به وجود خواهد آورد که نشان مىدهد امامان و پیشوایان دوازده گانه همه از فرزندان او هستند توجه کنید .
و در فصل 18 جمله 18 آمده است:« جمیع اقوام دنیا در او متبرک خواهند بود».
و تعبیرات و اشارات دیگرى از این قبیل که ذکر همه آنها به طول مىانجامد.
در روایات اسلامى - علاوه بر اشاره روشنى که در آیه فوق نسبت به قیام مهدى (ع) شده - نیز این مساله به طور صریح آمده است، از جمله مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» در ذیل همین آیه از امام باقر (ع) چنین نقل مىکند :
«هم اصحاب المهدى فى آخر الزمان»:«آنها(بندگان صالحى را که خداوند در این آیه بعنوان وارثان زمین ذکر فرموده است) یاران مهدى (ع) در آخر الزمان هستند».
در تفسیر قمى نیز در ذیل آیه چنین آمده است :
«قال القائم و اصحابه»:«منظور از این آیه (قائم) و یاران او هستند».
شک نیست که بندگان صالح خدا ممکن است بخشى از حکومت روى زمین را در اختیار بگیرند، همانگونه که در عصر رسول الله (ص) و بعضى از اعصار دیگر واقع شد، ولى قرار گرفتن حکومت تمام روى زمین در اختیار صالحان تنها در عصر مهدى (ع) صورت مىگیرد و روایات فراوانى که از طرق اهل سنت و شیعه در این زمینه رسیده است در سر حد تواتر است .
«شیخ منصور على ناصف»نویسنده کتاب «التاج الجامع للاصول» (کتابى که اصول پنجگانه معروف اهل سنت در آن گرد آورى شده و تقریظهاى مهمى از علماى الازهر بر آن نوشتهاند) در کتاب مزبور چنین آورده است :
اشتهر بین العلماء و خلفا انه فى آخر الزمان لابد من ظهور رجل من اهل البیت مسمى المهدى یستولى على الممالک الاسلامیه و یتبعه المسلمون و یعدل بینهم و مؤید الدین :
«در میان دانشمندان امروز و گذشته مشهور است که در آخر زمان به طور یقین مردى از اهل بیت (ع) ظاهر مىشود که برتمام کشورهاى اسلامى مسلط مىگردد و همه مسلمانان از او پیروى مىکنند و در میان آنها عدالت را اجرا مىنماید و دین را تقویت مىکند».
سپس مىافزاید :و قد روى احادیث المهدى جماعه من خیار الصحابه و اخرجها اکابر المحدثین: کابى داود و تزمذى و ابن ماجه و الطبرانى و ابى یعلى و البزاز و الامام احمد و الحاکم (رض) .
احادیث مهدى را گروهى از اصحاب خوب پیامبر (ص) نقل کرده و بزرگان اهلبیت مانند ابو داود و ترمذى و ابن ماجه و طبرانى و ابویعلى وبزاز و امام احمد و حاکم در کتابهاى خود آوردهاند.(588)
حتى ابن خلدون که معروف به مخالفت با احادیث مهدى است نیز شهرت این احادیث را در میان همه دانشمندان اسلام نتوانسته انکارکند.(589)
از کسان که تواتر این اخبار را در کتاب خود آوردهاند «محمد شبلنجى» دانشمند معروف مصرى در کتاب «نورالابصار» است مىگوید:
تواتر الاخبار عن النبى (ص) على ان المهدى من اهل بیته و انه یملاء الارض عدلا:«اخبار متواترى از پیامبر به ما رسیده که مهدى از خاندان او است و تمام روى زمین را پر از عدالت مىکند».
این تعبیر در بسیارى از کتب دیگر نیز آمده است تا آنجا که «شوکانى» از علماى معروف اهل سنت در کتابى که پیرامون تواتر احادیث مربوط به مهدى (ع) و خروج دجال و بازگشت مسیح نوشته بعد از بحث مشروحى در زمینه تواتر احادیث مربوط به مهدى (ع) مىنویسد: هذا یکفى لمن کان عنده ذرة من الایمان و قلیل من انصاف:«آنچه گفته شده براى کسانى که یک ذره ایمان ویک جو انصاف دارند کافى است».(590)
خوب است در اینجا حداقل چند روایت نخبه که در معروفترین منابع اسلامى آمده است به عنوان مشت نمونه خروار بیاوریم :
1- «احمد حنبل »از ائمه چهارگانه اهل سنت در کتاب «مسند» خود از «ابو سعید خدرى» نقل مىکند که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: لا تقوم الساعة حتى تمتلا الارض ظلما و عدوانا، قال ثم یخرج رجل من عترتى او من اهل بیتى یملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و عدوانا:«قیامت بر پا نمىشود تا آن زمانى که زمین پر از ظلم و ستم گردد، سپس مردى از عترت یا اهل بیت من قیام مىکند و زمین را پر از قسط و عدل مىسازد آن گونه که ظلم و ستم آن را پر کرده بود».(591)
2- همین معنى را حافظ ابو داود سجستانى در کتاب «سنن» خود با مختصر تفاوتى نقل کرده است.(592)
3- ترمذى محدث معروف به سند صحیح (طبق تصریح منصور على ناصف در التاج) از عبدالله از پیغمبر نقل مىکند که فرمود: لو لم یبق من الدنیا الایوم لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث رجلا منى او من اهل بیتى یواطئ اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا:«اگر باقى نماند از عمر دنیا مگر یک روز، خداوند آن یک روز را چنان طولانى مىکند که مبعوث کند مردى را از من یا از اهل بیت من (تردید از راوى روایت است و مفهوم و محتوا یکى است) که اسم او اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.(593) زمین را پر از عدل و داد مىکند آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است.(594)
شبیه همین حدیث را با مختصر تفاوتى حاکم نیشابورى در «مستدرک» آورده و در پایان آن مىگوید: این حدیث صحیحى است هر چند بخارى و مسلم آن را ذکر نکردهاند.(595)
4- و نیز در صحیح «ابى داود» از ام سلمه نقل شده است که مىگوید که من از رسول خدا شنیدم چنین مىگفت: المهدى من عترتى من ولد فاطمه:«مهدى از خاندان من است و از فرزندان فاطمه».(596)
5- حاکم نیشابورى در مستدرک، حدیث مشروحترى در این زمینه از ابو سعید خدرى از پیامبر(ص) نقل مىکند که فرمود:ینزل بامتى فى آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم، لم یسمع بلاء اشد منه حتى تضیق عنهم الارض الرحبه و حتى یملا الارض جورا و ظلما لا یجد المؤمن ملجأ یلتجأ الیه من الظلم فیبعث الله عزوجل رجلا من عترتى فیملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما وجورا یرضى عنه ساکن الارض السماء و ساکن لاتدخر الارض من بذرها شیئا الا اخر جته و لا السماء من قطرها شیئا الا صبه الله علیهم مدرارا: «در آخر زمان بلاى شدیدى بر امت من از سوى سلطان آنها وارد مىشود بلایى که شدیدتر از آن شنیده نشده تا آنجا که زمین وسیع و گسترده بر آنها تنگ مىشود و تا آنجا که زمین پر از جور و ظلم مىگردد و مؤمن پناهگاهى براى پناه جستن به آن از ظلم نمىیابد در این هنگام خداوند متعال مردى از عترتم را مبعوث مىکند که زمین را پر از عدل و داد کند آن گونه که از ظلم و ستم پر شده بود ساکنان آسمان از او خشنود مىشوند و همچنین ساکنان زمین، زمین تمام بذرهاى خود را بیرون مىفرستد و بارور مىشود و آسمان تمام دانههاى باران را بر آنها فرو مىبارد (و همه
جا را سیراب و پر برکت مىکند».(597)
حاکم بعد از ذکر حدیث مىگوید این حدیث صحیح است هر چند بخارى و مسلم آن را در کتاب خود نیاوردهاند .
و این گونه احادیث از راویان مختلف در منابع مشهور فراوان است و نشان مىدهد که سرانجام حکومت جهانى به دست با کفایت مهدى (ع) بر پا مىشود و همه جا پراز عدل و داد مىگردد و مضمون آیه، فوق ان الارض یرثها عبادى الصالحون تحقق مىیابد.
در آیه 55 این سوره مىخوانیم :وعدالله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکننّ لهم دینهم الذى ارتضى لهم ولیبدلنهّم من بعد خوفهم امنا یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا ومن کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون :
«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند وعده داده که آنها را به یقین خلیفه روى زمین کند، آن گونه که پیشینیان آنها را خلافت (روى زمین) بخشید و دین و آیینى را که براى آنها پسندیده است پا برجا و ریشه دار سازد و بیم و ترس آنهارابه آرامش و امنیت مبدل کند آن چنان مىشود که تنهامرا مىپرستند و چیزى را شریک من نخواهند کرد و کسانى که بعد از آن کافر شوند آنها فاسقند».
در این آیه با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده شده است که سرانجام حکومت روى زمین را در دست خواهند گرفت و دین اسلام فراگیر خواهد شد و ناامنیها و وحشتها به آرامش و امنیت مبدل مىگردد شرک از سراسر جهان برچیده مىشود و بندگان خدا با آزادى به پرستش خداى یگانه ادامه مىدهند و نسبت به همگان اتمام حجت مىشود به گونهاى که اگر کسى بعد از آن بخواهد راه کفر را بپوید مقصر وفاسق خواهدبود.(مخصوصا در بخش آخر آیه دقت کنید )
گرچه این امور مهم که مورد وعده الهى بوده است در عصر پیامبر (ص) و زمانهاى بعد از آن در مقیاس نسبتا وسیعى براى مسلمین جهان تحقق یافت و اسلام که روزى در چنگال دشمنان گرفتار بود که مجال کمترین ظهور و بروزى به آن نمىدادند و مسلمانان دائما در ترس و وحشت به سر مىبردند، سرانجام نه فقط شبه جزیره عرب بلکه بخشهاى عظیمى از جهان را فرا گرفت و دشمنان در تمام جبههها شکست خوردند ولى با این حال حکومت جهانى اسلام که سراسر دنیا را فرا گیرد و شرک و بت پرستى ر ابکلى ریشه کن سازد و امنیت و آرامش و آزادى و توحید خالص را همه جا گسترش دهد هنوز تحقق نیافته پس باید در انتظار تحقق آن بود.
این امر مطابق روایت متواتره که قبلا به آن اشاره شد در عصر قیام مهدى (ع) تحقق خواهدیافت، بنابراین یکى از مصادیق این آیه در عصر پیامبر و اعصار مقارن آن حاصل شد و شکل وسیعترش در عصر قیام مهدى (ع) خواهد بود و این دو با هم منافاتى ندارد و این وعده الهى در هر دو مرحله باید تحقق یابد.
منظور از استخلاف و جانشنین شدن در اینجا همان جانشینى از اقوام کافر پیشین است که حکومت آنها زائل مىشود و حکومت حق بحاى آن مىنشیند نظیر آنچه در آیه 14 یونس آمده است:«ثم جعلناکم خلائف فى الارض من بعدهم لننظر کیف تعملون:«سپس شما را جانشینان آنها (آن اقوام ظالم) در روى زمین قرار دادیم تا بنگریم چگونه عمل خواهید کرد».
شبیه همین معنى در آیه 69و74 اعراف آمده است .
بنابراین کسانى مانند فخر رازى که پنداشتهاند آیه دلیل روشنى بر صحت خلافت خلفاى چهارگانه نخستین است چرا که آنها بودند که جانشین و خلیفه پیامبر شدندو وعده الهى در عصر آنان تحقق پیدا کرد گرفتار اشتباهى شدهاند زیرا آیه فوق ناظر به خلافت پیامبر نیست بلکه خلافت و جانشینى اقوام پیشین است آنگونه که در ایات سه گانه بالا آمد و آن گونه که در آیه 137 سوره اعراف آمده است: و اورثنا القوم الذین کانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها التى بارکنا فیها وتمّت کلمه ربک الحسنى على بنى اسرائیل بما صبروا:
«ما مشرقها و مغربهاى پر برکت زمین را به آن قوم تضعیف شده (بنى اسرائیل) واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر آنها به خاطر صبر و استقامتى که نشان دادند تحقق یافت».
به هر حال آیه بشارت و نوید حکومت مؤمنان صالح را بر سراسر جهان مىدهد که در مقیاس وسیعى در عصر پیامبر اسلام (ص) و بعد از آن تحقق یافت، هر چند همه جهان را فرا نگرفت، ولى نمونهاى از تحقق این وعده الهى بود، اما به صورت حکومت جهانى بر تمام روى زمین هنوز تحقق نیافته و مصداق نهایى آن با فراهم شدن زمینهها به مشیت الهى با حکومت حضرت مهدى (ع) تحقق خواهد یافت که طبق روایات پیامبر (ص) و سایر معصومین تمام دنیا را پر از عدل و داد مىکند بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد و ما در انتظار این وعده قرآنى هستیم .
روایاتى که در تفسیر این آیه در منابع مختلف نقل شده نیز این واقعیت را تأیید مىکند.
از جمله مفسر معروف «قرطبى» در تفسیر «الجامع لاحکام القرآن» ذیل این آیه از «سلیم بن عامر» از «مقداد بن اسود» نقل مىکند که از رسول خدا (ص) شنیدم که مىفرمود: ما على ظهر الارض بیت حجر ولا مدر الا ادخله الله کلمة الاسلام «هیچ خانهاى از سنگ یا گل بر صفحه زمین باقى نمىماند مگر اینکه خداوند اسلام را در آن وارد مىکند.(598)
و در تفسیر «روح المعانى »از امام على بن الحسین» چنین نقل شده است که در تفسیر این آیه فرمود:هم والله شیعتنا اهل البیت یفعل ذلک بهم على ید رجل منا و هو مهدى هذه الامه و هو الذى قال رسول الله (ص) فیه لو لم یبق من الدنیا الایوم واحد لطول الله تعالى ذلک الیوم حتى یلى رجل من عترتى اسمه اسمى یملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا:
«آنها به خدا سوکند شیعیان ما هستند خداوند این کار را به دست مردى از ما انجام مىد هد و او مهدى این امت است و او همان کسى است که رسول خدا دربارهاش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مىکند تا مردى از عترت من که نام او نام من است حاکم زمین شود و آن را پر از عدل و داد مىکند، آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد».
این حدیث را با مختصر تفاوتى در بسیارى از منابع اهل بیت (ع) مىتوان یافت.
گرچه «آلوسى» در روح المعانى این حدیث را با نظر موافق ارزیابى نکرده ولى در ذیل آن مىگوید از طرق ما پارهاى از روایات وارد شده که مؤید این معنى است - هر چند که مابر آن تکیه نمىکنیم - مانند چیزى که «عطیه» از پیامبر اکرم نقل کرده است که پس از تلاوت این آیه فرمود: اهل البیت هیهنا:«اهل بیت (ع) در اینجا هستند» و اشاره به سوى قبله فرمود.(599)
قرطبى حدیث دیگرى نیز در این زمینه نقل مىکند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: زویت لى الارض فرأیت مشارقها و مغاربها وسیبلغ ملک امتى ما زوى لى منها:«زمین براى من گرد آورى شد، و تمام مشارق و مغارب آن را دیدم وبه زودى حکومت امت من بر تمام آنچه در نظر من جمع و پیجیده شد(برتمام روى زمین) استقرار خواهد یافت».(600)
توضیح این که: همانگونه که گفتیم تحقق این وعده الهى مراحلى دارد: یک مرحله از آن در مورد مؤمنان صالح در عصر پیامبر (ص) واقع شد، و بعد از فتح مکه و سیطره اسلام بر جزیرة العرب، مسلمانان در سایه اسلام و پیامبر (ص) امنیت نسبى پیدا کردند و حاکم بر بخش عظیمى از منطقه شدند و آنچه در شان نزول این آیه آمده است تحقق یافت .
(در شان نزول این آیه در بسیارى از تفاسیر، از جمله اسباب النزول، مجمع البیان، فى ظلال، و قرطبى (با تفاوت مختصرى) آمده است هنگامى که پیامبر اسلام (ص) و مسلمانان به مدینه هجرت کردند و انصار با آغوش باز از آنها استقبال نمودند تمامى عرب بر ضد آنان قیام نمودند آن چنان که ناچار بودند اسلحه رااز خود دور نکنند، شب را با سلاح بخوابند و صبح با سلاح برخیزند ادامه این حالت بر مسلمانان سخت آمد، بعضى مىپرسیدند تا کى این حالت ادامه خواهد یافت؟ آیا زمانى خواهد فرارسید که شب را با خیال راحت استراحت کنیم واز هیچ کس جز خدا نترسیم؟ آیه فوق نازل شد و بشارت داد که چنین زمانى فرا خواهد رسید ).
مرحله دیگر آن در زمان خلفا واقع شد که اسلام بخشهاى عظیمى از جهان را زیر بال وپر خود گرفت و امنیت و آرامش بیشتر براى مسلمین فراهم گشت .
ولى مرحله سوم و نهایى یعنى عالمگیر شدن اسلام و حاکمیت بر کل جهان توأم با امنیت و آرامش و پیروزى سپاه توحید بر لشکر شرک هنوز تحقق نیافته و تنهادر عصرقیام مهدى (ع) صورت خواهد پذیرفت، و این معانى سه گانه که سلسله مراتب یک واقعیت است هیچ منافاتى با هم ندارد.
ضمنا از این آیه استفاده مىشود که این وعده الهى مخصوص افرادى است که داراى ایمان و عمل صالح باشند و به یقین در هر عصر وزمانى این دو شرط تحقق یابد مرحلهاى از این حاکمیت الهى براى مسلمین فراهم خواهد شد و در نقطه مقابل هر گاه شکستنى رخ دهد و مسلمین در چنگال دشمنان ناتوان و خوار گردند باید دانست که آن دو اصل که دو شرط وعده الهى است به فراموشى سپره شده: ایمانها ضعیف گشته و عملها آلوده گردیده است !
در آیه 33 سوره توبه مىخوانیم: هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله و لوکره المشرکون:«او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا او را بر همه آیینها غالب گرداند هر چند مشرکان ناخوش دارند».
قابل توجه اینکه این آیه، بعد از آیه یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم ویأبى الله الا ان یتم نوره ولو کره الکافرون: «آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خویش خاموش کنند ولى خدا جز این نمىخواهد که نور خدا راکامل کند هر چند کافران کراهت داشته باشند» قرار گرفته است .
در اینکه منظور از پیروزى اسلام بر تمام ادیان چیست؟ مفسران احتمالات زیادى دادهاند .
فخر رازى پنج تفسیر در اینجا ذکر مىکند که پاسخى است بر سوالات مربوط به چگونگى این غلبه :
1- منظور غلبه نسبى و موضعى است چرا که اسلام در هر منطقهاى بر هر دین و آیینى پیروز شده است .
2- منظور پیروزى بر ادیان در جزیرة العرب است .
3- منظور آگاه ساختن پیامبر (ص) از جمیع ادیان الهى است (در اینجا جمله «لیظهر» به معنى آگاه ساختن تفسیر شده)
4- منظور پیروزى و غلبه منطقى است، یعنى خداوند منطق اسلام را بر سایر ادیان پیروز مىگرداند.
5- منظور پیروزى نهایى بر تمام ادیان و مذاهب به هنگام نزول عیسى (ع) و قیام مهدى (ع) است که اسلام جهان گیر خواهد شد.
بى شک تفسیر آیه به پیروزى منطقى آن هم به صورت وعدهاى براى آینده مفهوم درستى ندارد، زیرا پیروزى منطقى اسلام از همان آغاز آشکار بود، به علاوه ماده «ظهور» و «اظهار» (لیظهره على الدین کله) به طورى که از موارداستعمال آن در قرآن مجید استفاده مىشود به معنى غلبه خارجى و عینى است چنانگه در داستان اصحاب کهف مىخوانیم :انهم ان یظهروا علیکم یرجموکم:«اگر آنها بر شما دست یابند و پیروز شوند سنگسارتان خواهند کرد»(کهف - 20).
و در آیه 8 سوره توبه مىخوانیم :کیف و ان یظهروا علیکم لایرقلوا فیکم الا ولا دمه: «چگونه پیمان آنها ارزش دارد در حالى که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندى با شما را مىکنند و نه پیمان را».
بدیهى است نه بت پرستان قوم اصحاب کهف، و نه بت پرستان مکه هرگز پیروزى منطقى بر خداپرستان نداشند، غلبه آنها تنهاغلبه خارجى بود، بنابراین منظوراز غلبه اسلام بر تمام ادیان غلبه خارجى و عینى است نه غلبه منطقى ذهنى .
این غلبه - همان گونه که نظیر آن در بحث گذشته آمد مراحل مختلفى دارد:
یک مرحله آن در عصر پیامبر واقع شد و مرحله وسیعتر آن در قرون بعد و مرحله نهایى به هنگام قیام مهدى (ع) حاصل مىشود، چرا که آیه شریفه سخن از غلبه اسلام بر تمام ادیان بدون هیچ قید و شرط مىگوید. و غلبه مطلق و بى قید و شرط در صورتى به طور کامل تحق مىیابد که سراسر روى زمین را فرا گیرد همان گونه که در روایت پیامبر اسلام (ص) آمده است که فرمود: لا یبقى على ظهر الارض بیت مدر ولا و بر الا ادخله الله کلمة الاسلام:«هیچ خانهاى بر صفحه روى زمین باقى نمىماند نه خانه هایى که از سنگ وگل ساخته شده و نه خیمه هایى که از کرک و مو بافتهاند - مگر اینکه خداوند کلمه اسلام را در آن وارد مىکند».(601)
شبیه همین معنى در تفسیر«الدرالمنثور» از «سعید بن منصور» و «ابن منذز» و «بیهقى» در سننش از «جابربن عبدالله» نقل شده است که در تفسیر این آیه گفت: لایکون ذلک حتى لایبقى یهودى و لا نصرانى صاحب ملّة الا الاسلام: «این معنى تحقق نمىیابد مگر آن زمانى که هیچ یهودى ونصرانى صاحب مذهب و ملت نخواهند بود مگر (همگى در سایه اسلام قرار خواهند گرفت و همه جا سخن از اسلام وکلمه توحید و عظمت خداوند یکتا است)»(602)آرى در آن روز بزرگ این وعده بزرگ تحقق مىیابدو:
همین معنى از امام صادق (ع) در تفسیر آیه فوق نقل شده است ،فرمود: والله مانزل تاویلها بعد و لاینزل تاویلها حتى یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر بالله العظیم: «به خدا سوگند هنوز مضمون این آیه در مرحله نهایى تحقق نیافته است وتنهازمانى تحقق مىپذیرد که حضرت قائم (ع) خروج کند وبه هنگامى که او قیام نماید کافرى نسبت به خداونددرتمام جهان باقى نمىماند.(603)
این نکته نیز حائز اهمیت است که جمله «هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله» در سه سوره از قرآن آمده است: اول سوره توبه آیه 33 (چنانکه گذشت) دوم سوره فتح آیه 28 سوم سوره صف آیه 9.
این تکرار نشان مىدهد که قران مجید با تاکید هر چه بیشتر این مساله را پىگیرى کرده است .
در حدیث دیگرى که در منابع اهل سنت از ابوهریره نقل شده است که مىخوانیم: منظور از جمله لیظهره على الدین کله خروج عیس بن مریم (ع) است (و مىدانیم خروج عیس بن مریم (ع) طبق روایات اسلامى به هنگام قیام مهدى (ع) است.(604)
این بحث را با حدیث دیگرى که از «قتاده» مفسر معروف نقل شده است به پایان مىبریم، او در تفسیر این آیه مىگوید: الادیان سته: الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین والنصارى و المجوس، والذین اشرکوا فالادیان کلها تدخل فى دین الاسلام: «در عالم شش دین وجود دارد الذین آمنوا (مسلمانان) یهود، ستاره پرستان، نصارى، مجوس و مشرکان، همه این ادیان داخل در اسلام مىشوند».(605)
روشن است که این معنى به طور نهایى هنوز تحقق نیافته و جز در عصر قیام مهدى حاصل نمىشود.
این نکته نیز قابل ملاحظه است که منظور از میان رفتن آیین یهود و مسیحیت به طور کامل نیست بلکه منظور حاکمیت اسلام بر همه جهان است (دقت کنید).
587- در این زمینه مىتوانید به کتاب انقلاب جهانى مهدى مراجعه فرمایید.
588- التاج الاجامع للاصول، ج 5، ص 341 (این مطلب به صورت پاورقى در آن صفحه آمده است).
589- ابن خلدون، صفحه 311 (چاپ بیروت)
590- نقل از کتاب التاج، ج 5، ص 360 (چاپ داراحیاء تراث العربى).
591- مستدرک احمد، جمله 3، ص 36.
592- سنن ابى داود، ج 4، ص 152.
593- بعضى ازبزرگان علما تصریح کردهاند که صحیح در اینجا، اسم ابیه اسم ابنى (اسم پدرش اسم فرزند من مىباشد) و به این ترتیب با نام مبارک حضرت مهدى به عقیده شیعه (محمد بن الحسن العسکرى) کاملاً موافق است .
594- التاج، ج 5، ص 343.
595- المستدرک، ج 4، ص 558.
596- صحیح ابى داود، ج2، ص 207.
597- المستدرک على الصحیحین، ج 4، ص 465 (طبع حیدر آباد دکن).
598- تفسیر قرطبى، ج 7، ص 4692.
599- روح البیان، ذیل آیه مورد بحث.
600- تفسیر قرطبى، ذیل آیه مورد بحث.
601- مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث.
602- الدرالمنثور، ج 3، ص 231.
603- نورالثقلین، ج 2، ص 212.
604- الدرالمنثور، ج 3، ص 231.
605- همان مدرک.
حتماً از تاثیر اولین برخورد در طرف مقابل آگاه هستید. فکر می کنید اولین چیزی که به طرف مقابلتان نشان می دهد کـه چـه نـوع آدمـی هسـتـیـد چیـسـت؟ بــله، نـحوه دست دادنتان...
سـعی کنـیـد هـمیـشه سـفـت و مـحکم دست بدهید، این باعث میشـود کـه در اولین برخورد تاثیر خوبی بگذارید. بعد از بـررسـی و دقــت زیاد روی این موضوع، دست دادن را به پنج گروه تقسیم بندی کرده ام که هر کدام نشان دهنده ی نوعی شخصیت است.
دست دادن با دست های خیس
مسلماً دست دادن های زننده و تنفر آور انواع بسیاری دارد، اما دست دادن با دستهای خیس بدترین آنهاست. حتماً توجه داشته باشید که قبل از دست دادن با کسی دست های خود را کاملاً خشک کرده و آنها را از عرق پاک کنید.
در اینجا به دو نکته برای چگونگی خشک نگاه داشتن دست هایتان اشاره می کنیم:
1- قبل از رفتن سر قرارهای مهم یا مصاحبه های کاری دست هایتان را خوب شسته و بعد خشک کنید. دقت کنید که تا موقع دست دادن با فرد مزبور از بستن دست هایتان جلوگیری کنید. چون باعث گرم شدن دست ها و نتیجتاً عرق کردن آنها می شود.
2- دستان خود را قبل از دست دادن خشک کنید. همیشه دستمالی برای این کار با خود همراه داشته باشید.
دست دادن شل و ول
دست دادن شل و ول نشاندهنده ی ضعف، نداشتن اعتماد به نفس، نداشتن علاقه و ثبات است. مسلماً این خصوصیات متضاد قدرت و استحکام است که ویژگی افراد محترم و موفق است. توصیه می کنم اگر حالت دست دادنتان شل و ضعیف است، هنگام دست دادن کمی نیرو صرف کنید. مطمئناً دست دادن سفت و محکم تاثیر بسیار بهتری در مخاطب می گذارد.
دست دادن نوک انگشتی
مطمئنم قبلاً برایتان اتفاق افتاده است. یک نفر هنگام دست دادن نوک چهار انگشتتان را می گیرد و نمی گذارد که دستتان کاملاً در دستش قفل شود و بعد دستتان را به سختی می فشارد. باید سعی کنید تا می توانید از چنین دست دادنی خودداری کنید. البته ممکن است گاهاً به طور تصادفی یا وقتی عجله دارید برایتان پیش آید. اما به شما توصیه می کنم در این مواقع از فرد مخاطب عذرخواهی کرده و دوباره با او دست بدهید. ممکن است کار خوبی نباشد اما در ذهن فرد مقابل می ماند که چقدر برایش احترام قائل بوده اید.
دست دادن خیلی محکم
قدیمی ها معمولاً اینطور دست می دادند. احتمالاً تا به حال با چنین موردی برخورد کرده اید. فردی احساس می کند قوی ترین مرد جمع است و هنگام دست دادن دستتان را مثل لیمو می چلاند. درست است که من از دست دادن محکم خوشم می آید اما این استحکام نباید موجب ناراحتی طرف مقابل شود.
دست دادن دوستانه و خودمانی
مردم باید عادت کنند دست دادن های عجیب و غریبشان را کنار بگذارند. نیازی به شعبده بازی نیست: یک دست دادن ساده، محکم و دوستانه کافی است.
درست است که دست دادن مسئله ای پیش پا افتاده است اما می تواند عامل مهمی در مصاحبه ها و جلسه های اجتماعی شود. سعی کنید که خیلی راحت اما محکم با فرد مقابل دست داده و در چشمانش نگاه کنید تا بهترین تاثیر را در برخورد اول روی فرد مقابل بگذارید .
یه مرد ?? ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ?? ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟
دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو به طرف پلنگ نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!
پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتماً یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقاً منظور منم همین بود!
نتیجهء اخلاقی: هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجهء کار خودته ادعا نداشته نباش!
صبح که داشتم بطرف دفترم می رفتم سکرترم ژانت بهم گفت: صبح بخیر آقای رئیس، تولدتون مبارک! از حق نمیشه گذاشت، احساس خوبی بهم دست داد از اینکه یکی یادش بود.
تقریباً تا ظهر به کارام مشغول بودم. بعدش ژانت درو زد و اومد تو و گفت: میدونین، امروز هوای بیرون عالیه؛ از طرف دیگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشین با هم برای ناهار بریم بیرون، فقط من و شما!
خدای من این یکی از بهترین چیزهائی بوده که میتونستم انتظار داشته باشم. باشه بریم. برای ناهار رفتیم و البته نه به جای همیشهگی. برای نهار بلکه باهم رفتیم یه جای دنج و خیلی اختصاصی. اول از همه دوتا مارتینی سفارش داده و از غذائی عالی در فضائی عالی تر واقعاً لذت بردیم.
وقتی داشتیم برمیگشتیم، ژانت رو به من کرده و گفت: میدونین، امروز روزی عالی هست، فکر نمیکنین که اصلاً لازم نباشه برگردیم به اداره؟ مگه نه؟ در جواب گفتم: آره، فکر میکنم همچین هم لازم نباشه. اونم در جواب گفت: پس اگه موافق باشی بد نیست بریم به آپارتمان من.
وقتی وارد آپارتمانش شدیم گفتش: میدونی رئیس، اگه اشکالی نداشته باشه من میرم تو اتاق خوابم. دلم میخواد لباس مناسبی بپوشم تا امروز همیشه به یادتون بمونه شما هم راحت باشید راحت راحت .
در جواب بهش گفتم خواهش می کنم. اون رفت تو اتاق خوابش و بعداز حدود یه پنج شش دقیقهای برگشت. با یه کیک بزرگ تولد در دستش در حالی که پشت سرش همسرم، بچههام و یه عالمه از دوستام هم پشت سرش بودند که همه با هم داشتند آواز «تولدت مبارک» رو میخوندند.
... در حالیکه من اونجا... رو اون کاناپه نشسته بودم... لخت مادرزاد!!!
جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود
یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند .
مافوق به سرباز گفت : اگر بخواهی می توانی بروی ، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟
دوستت احتمالا مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !
حرف های مافوق ،اثری نداشت ،سرباز به نجات دوستش رفت .
به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد ، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند .
افسر مافوق به سراغ آن ها رفت ، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :
من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه ، دوستت مرده !
خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی !
سرباز در جواب گفت : قربان ارزشش را داشت .
- منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟
سرباز جواب داد : بله قربان ، ارزشش را داشت ، چون زمانی که به او رسیدم
هنوز زنده بود ، من از شنیدن چیزی که او گفت احساس رضایت قلبی می کنم ! اون گفت : جیم .... من می دونستم که تو به کمک من میایی ...
گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام
با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام
گر به ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین
باز هم مشتاق روی دلکش جانا نه ام
از در میخانه ات ای شاهد خوبان مران
با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام
پرده بردار از رخ زیبا که مشتاق تو ام
آن رخ زیبا ندیده ،واله ودیوانه ام
پادشاه جودی و ما بنده در گاه تو
منتظر بر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی
باز هم در جستجوی گوهر دردانه ام
همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن
لیک با الطاف غیر از تو، شها! بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام
ور نه آن گردم که افشان در دل ویرانه ام
انتظارت بیش از حد شد ،تحمل تا به کی؟
آفتا با! بهر دیدار رخت پروانه ام
واله و«شیدا » ومستم لیک ،محتاج توام
یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه ام!
اللهم صل علی محمد وآل محمد،وبارک علی
محمد وآل محمد،کافضل ما صلیت وبارکت
وترحمت علی ابراهیم وآل ابراهیم،
انک حمید مجید.
وقتی به شروع و چگونگی وقوعش فکر می کنم، بنظرم همه چیز گیج و پیچیده می آید! اما ظاهرا این گیجی چندان هم عجیب ودور از انتظار نیست،چون عبارت "ضربه فرهنگی" را چنین تعریف کرده اند: "تغییراتی در فرهنگ که موجب به وجود آمدن گیجی، سردرگمی و هیجان می شود."
این ضربه چنان نرم و آهسته بر پیکر ملت ما فرود آمد که جز گیجی و بی هویتی پی آمد آن چیزی نفهمیدیم!
شاید افراد زیادی را ببینید که کلمات Hi و Hello را با لهجه غلیظ Americanاش تلفظ می کنند. اما تعداد افرادی که از واژه درود استفاده می کنند، بسیار نادر است!
همینطور کلمه Thanks بیش از سپاسگزارم و Good bye بسیار راحت تر از «بدرود» در دهان ها می چرخد. ما حتی به این هم بسنده نکرده ایم!
این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.
سفره هفت سین نمی چینند، اما در آراستن درخت کریسمس اهتمام می ورزند!
جشن شب یلدا که به بهانه بلند شدن روز، برای شکرگزاری از برکات و نعمات خداوندی برگزار می شده است را نمی شناسند، اما همراه و همزمان با بیگانگان روز شکرگزاری برپا می کنند!
همه چیز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاریش می دانند، اما حتی اسم "سپندار مذگان" [سپندار مزدگان یا جشن اسفندی]به گوششان نخورده است.
چند سالی ست حوالی26 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. از هر بچه مدرسه ای که در مورد والنتاین سوال کنی می داند که "در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.کلودیوس به قدری بی رحم وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.اما کشیشی به نام والنتیوس(والنتاین)،مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود .سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق،با قلبی عاشق اعدام می شود...بنابراین او را به عنوان فدایی وشهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق!"
اما کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی! این روز "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" [سپندار مزدگان یا جشن اسفندی] نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ [سپندارمزد] لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان [سپندارمزدگان] را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندارمذ [سپندارمزد] یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
سپندار مذگان [سپندار مزد] جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است. نقطه مقابل ملت ما آمریکاییها هستند که به خود جهان بینی دچار می باشند. آنها دنیا را تنها از دیدگاه و زاویه خاص خود نگاه می کنند. مردمانی که چنین دیدگاهی دارند، متوجه نمی شوند که ملت های دیگر شیوه های زندگی و فرهنگ های متفاوتی دارند. آمریکاییها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان می دانند. آنها بر این باورند که عادات، رسوم و ارزش های فرهنگی شان برتر از سایرین است. این موضوع در بررسی عملکرد آنان بخوبی مشهود است. بعنوان مثال در حالی که این روزها مردم کشورهای مختلف جهان معمولا به سه، چهار زبان مسلط می باشند، آمریکاییها تقریبا تنها به یک زبان حرف می زنند. همچنین مصرانه در پی اشاعه دادن جشن ها و سنت های خاص فرهنگ خود هستند.
"اطلاع داشتن از فرهنگ های سایر ملل" و "مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ ها" دو مقوله کاملا جداست.با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، در فرهنگ و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده اند و جا خوش کرده اند!
برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است. اقوامی که در تاریخ از جایگاه شامخی برخوردارند، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه مؤثرتری خود، فرهنگ و اسطوره های باستانی خود را معرفی کنند و حیات خود را تا ارتفاع یک افسانه بالا برند. آنچه برای معاصرین و آیندگان حائز اهمیت است، عدد افراد یک ملت و تعداد سربازانی که در جنگ کشته شده اند نیست؛ بلکه ارزشی است که آن ملت در زرادخانه فرهنگی بشریت دارد.
شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 26 بهمن (Valentine) به 29 بهمن (سپندار مذگان [سپندارمزدگان] ایرانیان باستان) منتقل کنیم.
پشتون پشتون = پشت بام
ای نا اُلا = ای نا قُلا
عاشعتم = عاشقتم
ماهماره = ماهواره
هَمزایه = خمیازه
خیارت راحت شد = خیالت راحت شد
حوصلم در رفته = حوصلم سر رفته
آوش کمانگری = آرش کمان گیر
مامان قصه
( مامان قصه)
(بابا آمین )
یک ترم تنبلی در واقع واکنشی بود که من در مقابل دانشجویان جهت کم کاری آنها در کلاس از خود نشان دادم و از آنجایی که خیلی به رگ غیرتشان بر خورد در نهایت یک ترم تنبلی موضوعی شد برای طراحی پوستر و امروز نتیجه این تلاش به صورت نمایشگاهی بود در دانشگاه که ثمره یک ترم تلاش بود که بصورت تقریبی ??? پوستر بر سینه دیوار خودنمایی می کرد و به فضای سالن نمایشگاه حال وهوایی خاص داده بود.
(بابا آمین )
?........................................................................................................
?..........................................................
اگر اندکی مهربانی در وجودم باشد از نوازش هایی است که در دوران کودکی بر سرم می کشیدی.
اگر خدا را زیبا می بینم به خاطر آن است که همیشه می دیدم چه زیبا به او عشق می ورزیدی.
اگر خود را نمی بینم به خاطر آن است که تو همیشه اول دیگران را می دیدی و بعد خود را.
اگرهمیشه دعایت می کنم به خاطر آن است همیشه دعایم می کردی .
اگر از کنار بدترین بلایا به سلامت گذشتم می دانم که به برکت دعای تو بود.
اگرمردن را به زیبایی زنده بودن می بینم به خاطر آن است که تو به من آموختی که مردن خود کمال زندگی ست.
اگر امروز به سان گیاهی قد کشیده و رشد کرده ام به خاطر شب بیداری های ست که تو در جهت این رشد
تحمل کرده ای.
و اگر امروز آرامشی در وجودم باشد به خاطر آرامشی است که در آغوش تو داشته ام .
و اگر امروز خم می شوم و دستان چروکیده ات را بوسه می زنم به این خاطر است که این کمترین کاری است که می توانم در مقابل موجودی به نام مادر انجام دهم .
و می دانم که دعای مادر برای فرزندش به سان آب است برای گیاه .
(بابا آمین )4 / 4 / 87
آیا تا به حال فکر کرده اید غذای کودک شما از چه چیز هایی تشکیل شده است . چرا فست فودها روز به روز بیشتر می شوند و در فروشگاه های مواد غذایی هر روز محصولی جدید تر به محصولات تاریخ مصرف دار اضافه می شود . و کودکان ما که قبلا به واسطه تبلیغات رسانه ها کاملا با همه آنها آشنا هستند ما را مجبور به خرید آنها می کنند.
شاید روزی فرزندانمان ما را محکوم کنند که چرا آنها را از غذای سالم دور نگه داشته ایم .
( چیپس - پفک - شکلاتهای رنگارنگ - سوسیس - کالباس - همبر گر - نوشابه های گازدار و ...)
( بادام - گردو - برگه زردآلو - خرما - انجیر- عناب - سیب زمینی و کلوچه تنوری - ذرت بو داده و ...)
شما کدام گروه را مصرف می کنید ؟ چرا ؟
(بابا آمین )
تفنگ ها،تفنگ ها،تفنگ ها همبازی عزیز کودکان امروزی و هر آنچه از خشونت و غضب که در بازیهای نا آرام نسل امروز بسیار است،همه و همه کودکانه های این نسل را می سازند.
کودکانه ای که با تفگ و گلوله شکل بگیرد،در آینده، جهانی پر از جنگ به ارمغان خواهد آورد.
قصه
آن شب همان شبی بود که مادر با چشمانی مرطوب در حال دعا کردن تو بود.
(بابا آمین )
کوچکتر که بودم تو را بر حسب عادت عبادت می کردم و خشنود بودم.
و امروز تو را بر حسب نیاز عبادت می کنم و از آن لذت می برم.
(بابا آمین)
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
چندی پیش پوستری را در خیابان دیدم که بر رویش نوشته شده بود: " آیا می دانید برای بدست آوردن یک تن خمیر کاغذ 17 درخت قطع می شود؟ " از آن روز به بعد خیلی به این مسئله فکر کردم . به راستی هر کدام از ما در روز چقدر کاغذ بیرون می ریزیم و یا چگونه از آنها استفاده می کنیم ؟ نه فقط کاغذ بلکه خیلی چیزهای دیگری هم هست که اگر فقط یک هفته زباله هایی که بیرون می ریزیم را زیر نظر بگیریم خواهیم دید که اکثر ما تبدیل شده ایم به انسانهایی صنعت زده که با سرعت در حال نابود کردن طبیعت اطرافمان هستیم. تا کنون از خود پرسیده اید ما انسانهای امروزی متمدن تر هستیم یا آدمهایی که قرنها پیش زندگی
می کرده اند؟ البته اگر تمدن را در پیشرهت علوم امروزی و صنعت بدانیم قطعا ما متمدن ترین هستیم .
اما اگر آن را در اخلاق ، کردار و معرفت و احترام به طبیعت بدانیم قطعا گذشتگانمان روسفید تر از ما خواهند بود.
انسان صنعت زده دلش به این خوش است که مسیر را به سرعت می پیماید اما به کدام سو ، این را دیگر از یاد برده است و از یاد برده است که روزی صنعت را برای رسیدن به هدفش به وجود آورد و اینک خود هدف شده است. ومصرف گرایی نیز زایده همین صنعت زدگی ست که متاسفانه خیلی از ما به آن دچار شده ایم.
اشتباه برداشت نشود این جانب مخالف صنعت نیستم بلکه با انسانهای صنعت زده مخالفم .
و اگر با این نوشتار مخالفید فقط کافیست یک هفته زباله هایتان را زیر نظر بگیرید . البته شاید شما سربلند بیرون بیایید. امیدوارم.
( بابا آمین)
سالها از آن روزهای شیرین می گذرد ? خدا رحمتش کند. امشب از خدا برایش رحمت و مغرت الهی طلب می کنم و از خدا می خواهم دعایش را برایم اجابت نماید.
به جرئت می توان گفت این دعا سرشار از انرژیست اگر توان درکش را داشته باشیم.
شما چه فکر می کنید.؟
(بابا آمین)
"خدایا به ما سعادت بده لذت خدمت به مادر را بچشیم" آمین
(بابا آمین )
( بابا آمین)
یک سال گذشت و دوباره سالی جدید با اتفاقاتی جدید در پیش است و این ما هستیم که می توانیم
از این اتفاقات درس بگیریم و از آنها نردبانی برای ترقی خود بسازیم .
امیدواریم سال جدید برای همه دوستان سالی پر برکت باشد و بتوانند در آن سال یک گام بزرگ به جلو
بردارند.
در ضمن از همه دوستانی که مهربانانه ما را درحادثه ای که برای مامان قصه اتفاق افتاد یاری کردند
صمیمانه سپاسگزاریم. و امیدواریم هر چه زودتر به بهبودی کامل برسد.
" بابا آمین "
خداوند حقیقت است
چنان چه حقیقت را بیان کرده باشی
یا حقیقت را کشف کرده باشی
خداوند را تجربه کرده ای
از درون و برون
خداوند زیبایی است
چنان چه چیز زیبایی خلق کرده باشی
در هر یک از اشکال بی نهایت
خداوند را تجربه کرده ای
از درون و برون
خداوند خوبی است
چنان چه کار خوبی انجام داده باشی
یا خوش نیت باشی
و چنان چه خوبی را درون خودت یا دیگران دیده باشی
خداوند را تجربه کرده ای
از درون و برون